غروب جمعه باشد یا شنبه، مگر فرقی دارد؟ وقتی هر دو یادآور رفتن پاییز و باران اند‌. همیشه احساسم این بوده که پاییز دردانه فصل خداست و او ابرهای پاییزی اش را می گریاند تا شکسته شدن بغض ها و ریخته شدن اشک هایی که مدتها بود باید اتفاق می افتاد، غریب نباشند.

 

 

 

راستش پاییز رنگ و بوی دیگری دارد ، رنگ و بویی از جنس قدم زدن با صمیمی ترین دوستت ؛ خیس شدن زیر بارن و بعد خوردن دو فنجان چای داغ با چاشنی خنده هایی از ته دلمان.

پاییز احساس دیگری دارد ، احساسی که آنقدر قدرتمند است که می تواند مرا در خود تنهایی ام ساعت ها بر روی همان نیمکت همیشگی بنشاند و با غرش های سهمگین ابرها به رویاها و آرزوهایم پرواز دهد.

 

چگونه می شود پاییز باشد و به صدای خش خش برگ های زرد و نارنجی که در زیر پایت افتاده دل ندهی؟

چگونه می شود پاییز باشد و به صدای نم نم باران که بوسه می زند بر بی رنگی شیشه دل نسپرد؟

 

آری. فصل قشنگیست پاییز ؛ دل به دلش که بدهی پر از رنگ های دلچسپ می شوی.

اما این روزها میان این همه تاریکی پشت پنجره ی دیوار رویاها ، راه رفتن پاییز در زیر نور مهتاب را نگاه می کنم.

دیگر فرصتی برایش نمانده.

پاییز ! آرام آرام قدم بردار ؛ تو فصل عاشقانه هایی.

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

_منع عقل_ سایت استخدام و کاریابی آنلاین John The BermudaTriangle wholesale Household wiping material jumbo roll فروشگاه آنلاین عیارکالا تیم برنامه نویسی اکسیر زمان کرد صدا ♛ دانلود آهنگ های کردی جدید Mp3 کناف دکوراسیون